«او یک مسیح دیگر است...»
روزی امام حسن عسگری (علیه السلام) شخصی را نزد بختیشوع، یکی از پزشکان بزرگ آن روزگار فرستاد و از او خواست تا یکی از شاگردان خود را نزد حضرت بفرستد. در آن روزگار امام حسن عسگری (علیه السلام) تحت نظر دولت عباسی در شهر سامرا به سر می برد و بختیشوع بزرگ پزشکان دربار عباسی بود. بختیشوع که از شخصیت امام آگاه بود، بهترین شاگرد خود را انتخاب می کند و هنگام فرستادن به او می گوید:
ادامه مطلب...حجتالاسلام احمد رهدار استاد گروه مطالعاتی غربشناسی که بنده هم عضو آن گروه هستم ،مصاحبه ای جالب با خبرگزاری رسا در خصوص نقد اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی داشته اند که خواندن آن برای شما خالی از لطف نیست :
سیدجمالالدین اسدآبادی مشعلی در تاریکی کشورهای اسلامی است
رسا، سرویس سیاسی ـ حجتالاسلام احمد رهدار، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر اندیشه سیاسی اسلام در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا به نقد اندیشههای سیدجمالالدین اسدآبادی پرداخت.
س: به نظر شما اهمیت سید جمالالدین اسدآبادی در تاریخ سیاسی معاصر از چه جهت است؟
ج: سید جمال بی شک از مردان بزرگ تاریخ معاصر است، چرا که در دوران افول و عقب ماندگی کشورهای اسلامی مشعلی در سیاهیهای جهان اسلام بود. شخصیتی که اندیشه اتحاد اسلام و بیداری اسلامی در جهان اسلام به نوعی در گرو تلاشهای وی است.
س: به نظر شما دلیل همیاری نکردن علمای بزرگ شیعه با سید جمالالدین چه بود؟
ج: سید جمال اندیشهها و روشهای ویژهای داشته که با شیوههای عالمان اصلاحگر شیعی متفاوت بوده است. شاید دلیل این امر این بوده که سید جمال الدین دانشمند جامعه شیعی نبوده است. در زمان زندگانی سید جمال، بزرگانی وجود داشتند که سید از شاگردان درجه سه آنها به شمار میآمده است، مانند مرحوم میرزای شیرازی. برای همین هرچند سید جمال در میان اهل سنت دانشمند بزرگی بوده، ولی در میان شیعیان و در مرکز حوزههای شیعی نمیتوانسته شخصیت بزرگی باشد. وی در قاهره، استانبول، پاریس و لندن برجسته و نامدار است، چرا که در آنجا علمای بزرگ شیعه وجود نداشتند. پس میتوان گفت رتبه و مرتبه سید در جهان شیعی آن قدر برجسته نبوده که همراهی و همیاری بزرگان صاحب اندیشه را در پی داشته باشد. ادامه مطلب...
هر چند اربعین، بزم عزاست و در نوروز جشن به پاست؛ اما شباهتی میان نوروز و اربعین است که دانستنش خالی از لطف نیست.
نوروز یعنی روز نو. وقتی نوروز می شود، شوری دوباره در جامعه می افتد و جنب و جوش جامعه، خواب زده ها را بیدار می کند. امید، در معنای نوروز مخفی شده است.
اربعین، جنبشی دوباره بود پس از واقعه عاشورا. وقتی که در عاشورا جنایت را به کمال رساندند، گمان کردند که کار تمام شده است؛ اما اربعین این تصور را باطل کرد. اربعین، امید را در دل مسلمین واقعی بیدار کرد: هنوز حسین علیه السلام زنده است.
وقتی کاروان اسرا، روز اربعین به کربلا رسیدند و عزاداری کردند، همگان دانستند که هر چه سختی بر آنها رفته باشد، آنها را برای ادامه راه امام شهیدشان سرزنده تر کرده است. اربعین عاشورایی دیگر بود، در قالبی دیگر. اربعین، نوروز عاشورا بود.
اکنون جهت آگاهی بیشتر بحث را در چند محور با کمی تفصیل بیشتر پی میگیریم:
یک. تأثیر فرهنگ عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی
1ـ1. اهداف و انگیزههای انقلابیان
هدف و انگیزه مردم ایران از انقلاب اسلامی، نابودی ظلم، استبداد و استکبار و بر پایی حکومت عدل الهی و اجرای احکام اسلامی به عنوان «معروف» و جلوگیری از وابستگی به اجانب و بیگانگان به عنوان «منکر» بود. اینها همان انگیزه و هدف امام حسین(ع) از قیام عاشورا بود آنجا که میفرماید: « انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدّی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی ابن ابی طالب(ع) ».
اگر یزید بن معاویه تجاهر به فسق و فجور داشت، خاندان پهلوی نیز همان گونه عمل میکردند و به عنوان نمونه باید گفت: اسلام زدایی را تا آنجا رساندند که به طور رسمی تاریخ هجرت پیامبر اکرم(ص) را به تاریخ شاهنشاهی تبدیل کردند!! امام راحل(ره) دربارة تأثیر عاشورا بر اهداف و انگیزههای انقلاب اسلامی میفرماید: «حضرت سید الشهدا(ع) به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد». قیام عاشورا در کلام و بیان امام خمینی(ره)، ص55
برخی از علمای اسلامی بر این عقیدهاند که مهمترین انگیزه امام حسین(ع) از این قیام، ایجاد حکومت اسلامی بوده است. امام خمینی(ره)، در این زمینه میفرماید: «زندگی سیدالشهدا(ع)، زندگی حضرت صاحب(ع)، زندگی همه انبیای عالم، همه انبیا ـ از اول، از آدم تا حالا ـ همهشان این معنا بوده است که در مقابل حکومت جور، حکومت عدل را میخواستند درست کنند». همان، ص 55
ازاینرو یکی از مهمترین شعارهای انقلابیون انقلاب، این بود: «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه»ادامه مطلب...
"تا من زنده ام...."
کاروان به سوی شام در حرکت بود. راه دراز کربلا تا شام پیموده شد و وقتی کاروانیان به شام رسیدند، سپاهیان وسایل غارت شده از شهدای کربلا را نزد یزید بردند. در میان آن وسایل پرچم بزرگی وجود داشت. یزید و حاضران بهت زده دیدند همه جای چوبه پرچم، سوراخ شده و آسیب دیده است؛ ولی تنها جای یک دست بر روی چوبه آن سالم است. یزید از روی حیرت و تعجب پرسید: این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟
گفتند: عباس بن علی (علیهما السلام).
یزید از روی تحیر و برای تجلیل از پرچمدار کربلا سه بار برخاست و نشست. سپس رو به حاضران کرد و گفت: "به این پرچم بنگرید که بر اثر صدمات و ضربه ها، هیچ جایش سالم نمانده است؛ جز دستگیره پرچم که پرچمدار آن جا را می گرفته و تحت هیچ شرایطی آن را رها نکرده است."
سپس گفت: ".... این است معنای وفای برادر نسبت به برادرش!"
هر کسی که وقایع جانسوز روز عاشورا را شنیده باشد و یا تاریخ پر آشوب آن روز را خوانده باشد، بی شک شخصیتی همچون حضرت عباس بن علی (علیهما السلام) را می ستاید. اسطوره ای که شجاعت، ادب، وفاداری، ایثار و فداکاری را به گونه ای به نمایش در آورد که دشمنان نیز نتوانستند از ذکر فضایل آن بزرگوار لب فرو بندند. تاریخ دیگر چون اویی را به یاد نخواهد آورد. این فداکاری و از خود گذشتگی حتی پیش از جریان کربلا نیز در کلام آن بزرگوار در صفحه صفحه تاریخ به خوبی نمایان است.
روز هشتم ذیحجة سال شصتم هجری، یعنی درست یک روز پیش از عزیمت کاروان امام حسین (علیه السلام) از مکه به سوی کربلا، قمر منیر بنی هاشم (علیه السلام) از فراز بام کعبه خطبه ای پرشور ایراد می کند. در آن خطبه می فرماید: "تا پدرم علی (علیه السلام) زنده بود، کسی قدرت کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشت و تا من زنده هستم، کسی توان قتل برادرم امام حسین (علیه السلام) را ندارد." او خطاب به انبوه جمعیت حاضر در کنار بیت الله الحرام می فرماید: "بیایید تا شما را به راه کشتن امام حسین (علیه السلام) آگاه کنم. به قتل من مبادرت ورزید؛ گردن مرا بزنید، تا هدفتان محقق گردد." یعنی اگر می خواهید امام را بکشید، تا من زنده ام، امکان پذیر نیست.
این خاندان نه از کشته شدن در راه رضای محبوب خود واهمه دارند و نه در راه حمایت و حفظ جان امام زمان خویش کوچک ترین تعلّلی به خود راه می دهند.
این جملات منتها درجه ایثار و جانفشانی را در راه حفظ جان مولا و امام زمان آن بزرگوار نشان می دهد. اما کلام به همین جا ختم نمی شود. او بزرگ مردی است که نه تنها در کلام، که در عمل نیز وفاداری و صداقت خود را نشان می دهد و شجاعتی آمیخته به ایثار را به نمایش می گذارد. او کلام خویش را در روز عاشورا با عمل به وظیفه همراه می کند. حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا سینه خود را در در مقابل تیر های دشمنان سپر نموده و همچون سدی در مقابل سیل مهاجمین به امام حسین (علیه السلام) ایستادگی می کند.
حتی در گرماگرم نبرد و در میان آن همه دشمن، بازهم چنین رجز می خواند که: "از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت می کنم و با شمشیر استوار و بُرّان، شما را سرکوب می نمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم امام حسین (علیه السلام) دور سازم. من عباس، علاقمند به حسین (علیه السلام) و اهل بیتش هستم و فرزند علی (علیه السلام) می باشم؛ همو که مورد تایید خداوند بود."
او نه تنها کلام و عملش همراه هم بود که رفتارش نیز مقبول امام زمانش قرار گرفت. اما از آن سو مولا نیز مولایی مهربان است. هنگامی که امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، در لحظه شهادت ایشان بر بالین برادر حاضر می شوند، این گونه فدارکاری برادر را می ستایند و می فرمایند: "برادرم! خداوند پاداش نیکو به تو عنایت فرماید. تو در راه خدا مجاهده کردی و به گونه ای شایسته جهاد نمودی."...
(برگرفته از کتاب "خطیب کعبه"، نوشته: علی اصغر یونسیان)
عبیدالله که از کوفه بر جریان کربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسین علیه السلام نظارت داشت، حاضر به مصالحه و پایان دادن ماجرا بدون خونریزى نبود و تلاش مى کرد که این امر را حادتر کند. به همین جهت در روز هفتم محرم نامه اى براى عمر بن سعد فرستاد و به وى فرمان داد که میان امام حسین علیه السلام و رود فرات، حائل گردد و نگذارد که آن حضرت و یارانش از آب فرات استفاده کنند، تا در فشار قرار گرفته و تسلیم گردند. عمر بن سعد که به خاطر دل بستگى به حکومت رى، حاضر به انجام هر کارى بود، فرمان عبیدالله را بلافاصله به اجرا درآورد. وى، عمرو بن حجاج زبیدى را با پانصد سواره نظام، موکل آب فرات نمود، تا از سپاه امام حسین علیه السلام کسى از این آب استفاده نکند.سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم با شدت تمام از آب فرات مراقبت مى کردند و مانع دست رسى یاران امام حسین علیه السلام به آن شدند. ولیکن على رغم تلاش پى گیر آنان، یاران امام حسین علیه السلام تا شب عاشورا از تاریکى شب استفاده کرده و خود را به رود فرات رسانده و آب خیمه ها را تامین مى کردند. از جمله عباس علیه السلام در این کار پیش قدم بود.
ابوالفضل العباس علیه السلام در غیرت و وفادارى، ضرب المثل دوست و دشمن است، هرگاه صداى ضجه کودکان تشنه لب را مى شنید. از خود بى خود مى گردید و دل به دریا مى زد. آن دلاور هاشمى، در شب همان روزى که آب را بر روى آنان بسته بودند، به همراه پنجاه نفر از یاران امام حسین علیه السلام وارد شریعه فرات شد و به اندازه لازم، براى خیمه گاه آب آوردند.ممنوعیت آب فرات براى سپاهیان امام حسین علیه السلام از سوى عمر بن سعد، وضعیت ناهنجار و نگران کننده اى میان طرفین به وجود آورد و احتمال آغاز جنگ و خون ریزى، هر لحظه قوى تر مى شد.
عبیدالله نامه شدید اللحنى براى عمر بن سعد نوشت و به این مضمون فرمان داد که یا از حسین بن على براى یزید بیعت بگیرد و یا بر او بتازد و سرش را از بدن جدا کند و تمام یاران او را از دم تیغ بگذراند و بر بدن هاى آنان اسب بتازاند. سپس یادآور شد: اى عمر بن سعد، اگر آن چه را به تو فرمان داده ام انجام دهى، در نزد ما عزیز و سربلندى و به آمال خود مى رسى، ولى اگر تمایلى براى نبرد با حسین ندارى، از فرماندهى سپاه معزول بوده و کارهاى سپاه را به شمر ذى الجوشن بسپار. عبیدالله این نامه را به شمر سپرد و او را روانه کربلا کرد. ادامه مطلب...
قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام و واقعه جانگداز کربلا از جمله حوادثى است که در ماه محرم سال 61 قمرى واقع گردیدپس از هلاکت معاویة بن ابى سفیان در نیمه رجب،(به روایتى در جمادى الاولى) سال 60 قمرى و استقرار فرزندش «یزید» بر تخت خلافت، تمام تلاش دست اندرکاران سلطه اموى بر این قرار گرفت که پیش از مخالفت عمومى مردم بر ضد حکومت خلیفه نالایق، از بزرگان و صاحب نفوذان امت، بیعت گرفته شود تا سایر مردم نیز به پیروى از آنان، بیعت با خلیفه جوان اموى را بر خود فرض و واجب بدانند . در راستاى همین سیاست شیطانى امویان، در نخستین روزهاى حکومت یزید ، نامه اى از سوى او به حاکم مدینه فرستاده شد و به وى دستور داده شد تا از تمامى اهالى مدینه، به ویژه از سه شخصیت برجسته، یعنى امام حسین بن على علیه السلام، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت گرفته شود و اگر امتناع نمودند، با شدت تمام با آنان برخورد نماید.استاندار مدینه با دریافت نامه یزید، دست به کار شد و پیش از سایر مردم، از امام حسین علیه السلام و عبدالله بن زبیر درخواست کرد که با یزید بیعت نمایند.امام حسین علیه السلام پس از گفت و گو با استاندار مدینه و مشاجره لفظى به طور رسمى از بیعت با یزید امتناع نمود و براى ابراز ناخرسندى خویش از وضعیت موجود، تصمیم به خروج از مدینه گرفت به همین جهت، آن حضرت در آخرین روزهاى رجب سال 60 قمرى به همراه خانواده و بسیارى از وابستگان و ملازمان خود از مدینه به سوى مکه معظمه مهاجرت نمود و سوم شعبان همان سال وارد مکه گردید. از این تاریخ تا هشتم ذى حجه (به مدت چهار ماه و پنج روز) در این شهر مقدس اقامت نمود. ادامه مطلب...
فرهنگ عاشورا و انقلاب اسلامی
از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان و متفکرانی که در زمینه تبیین علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظریهپردازی کردهاند، عامل مذهب از قویترین و اصلیترین عواملی است که در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی، نقش به سزایی ایفا نموده است.
میشل فوکو ـ فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه پرداز پست مدرنیسم ـ در تحلیل و بررسی عوامل انقلاب اسلامی از «معنویت گرایی سیاسی» نام میبرد. به نظر او، روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت میشود که ایرانیان از خلال انقلاب خود ـ در جست و جوی ایجاد تحوّل و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آنان ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود... آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماریها و نواقص جمعی بود. به عنوان نمونه ر.ک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه آن؛ سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی(ره)؛ منوچهر محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران؛ جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا و...
آصف حسین در کتاب ایران اسلامی: انقلاب و ضد آن بر این نکته تأکید دارد که باید مطالعة انقلاب با توجه به عنصر ایدئولوژی، نقش اپوزیسیون اسلامی، مشروعیت، آموزشها و خصوصاً رهبری صورت گیرد. به نقل از عبدالوهاب فراتی، ضیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی «مجموعه مقالات» ص297 حامد الگار نیز در کتاب ریشههای انقلاب اسلامی؛ سه عامل «تشیع، رهبری امام خمینی(ره) و طرح اسلام به عنوان یک ایدئولوژی» را به عنوان ریشههای انقلاب مطرح میکند. همان
از سوی دیگر مروری بر ادبیات سیاسی رایج در روند وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانیها و بیانیههای انقلابیون و رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که از میان عناصر مذهبی، «فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین(ع)، نقش به سزایی در این زمینه ایفا کرده است. مؤلفههای فرهنگ و تعالیم عاشورا عبارتاست از:
1. فرهنگ شهادت،
2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل،
3. فرهنگ طاغوت ستیزی و طاغوت زدایی،
4. اصل پیروی از رضای خدا و مصالح مسلمین،
5. فرهنگ پیشگیری از جرم و فساد قبل از وقوع آن در فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر. هاشم هاشم زاده هریسی، اصول فرهنگ و تعالیم عاشورا، چکیده مقالات گنگره بین المللی امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص189
این مؤلفهها در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی، نقش و تأثیر به سزایی داشته و حفظ و تداوم انقلاب اسلامی نیز در گرو حرکت در این چهارچوب است.
ادامه دارد.......