سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس حکمت ترس از خداونداست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

بصیر

خدابه کسانی ازشما که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند ، وعده داده است که حتما آنان را دراین سرزمین جانشین[خود] قراردهد،همان گونه که کسانی راکه پیش ازآنان بودند جانشین [خود]قرارداد،و آن دینی راکه برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان رابه ایمنی مبدل گرداند،[تا] مرا عبادت کنند و چیزی رابا من شریک نگردانند، وهرکس پس از آن به کفرگراید، آنانند که تبهکارانند.                                 ( سوره النور- آیه 55)
 
انفلاب اسلامی ایران رخدادی ملکوتی بودکه ورای حصارها و چنبره های ملک و ماده صورت گرفت ، بن بست مادیات را گشود و دیواره های مادی گرایانه زمان را درهم شکست. این انقلاب عظیم و ملکوتی ، زمینه ساز ظهور انقلابی است به مراتب گسترده تر و عظیمترکه قرنهاست بشر درانتظارش می سوزد ودرحسرت دیدارش می گدازد، با انقلاب اسلامی ایران روزنه‌ای به سوی خورشید گشوده شد و روزبه روز این روزنه وسیعتر میشود تا این خورشید جهانتاب ، بر جوامع ظلمت زده و یخ زده و فسرده و پژمرده بتابد و با نور خود همه گیتی را فروغ بخشد. و اینک در این زمانه فرصت را باید مغتنم شمرد و با تمام قوا کوشید تا پیام واقعی انقلاب اسلامی ایران را به گوش همه جهانیان برسانیم و زمینه ساز ظهور منجی عالم بشریت برای رهایی انسان از دام شیاطین باشیم .



بصیر ::: یکشنبه 85/11/22::: ساعت 6:27 عصر

به نام حضرت دوست
 
ای خدا
به این نادان از راه مانده معرفت عطا کن
و بندگان پاک باخته‌ات را به من بنمای
و شناختن عاشقان سرا پا محو وصالت را نصیبم کن
و از باده محبتت به کام تشنه من بچشان
و شمع پر نور عشقت را در تاریک خانه دلم روشن فرما
مولای من
از شراب وصلت مستم کن
و از منیت و خودیت خطرناک نیستم کن
مرا از درگاهت مران
و از عنایت و رحمتت محروم مگردان.
 
 
در پناه حضرت دوست




بصیر ::: یکشنبه 85/11/22::: ساعت 6:24 عصر

 اکنون جهت آگاهی بیشتر بحث را در چند محور با کمی تفصیل بیشتر پی می‏گیریم:
      
      
یک. تأثیر فرهنگ عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی‏
      
      
1ـ1. اهداف و انگیزه‏های انقلابیان‏
      هدف و انگیزه مردم ایران از انقلاب اسلامی، نابودی ظلم، استبداد و استکبار و بر پایی حکومت عدل الهی و اجرای احکام اسلامی به عنوان «معروف» و جلوگیری از وابستگی به اجانب و بیگانگان به عنوان «منکر» بود. اینها همان انگیزه و هدف امام حسین(ع) از قیام عاشورا بود آنجا که می‏فرماید: « انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدّی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی ابن ابی طالب(ع) ».
      اگر یزید بن معاویه تجاهر به فسق و فجور داشت، خاندان پهلوی نیز همان گونه عمل می‏کردند و به عنوان نمونه باید گفت: اسلام زدایی را تا آنجا رساندند که به طور رسمی تاریخ هجرت پیامبر اکرم(ص) را به تاریخ شاهنشاهی تبدیل کردند!! امام راحل(ره) دربارة تأثیر عاشورا بر اهداف و انگیزه‏های انقلاب اسلامی می‏فرماید: «حضرت سید الشهدا(ع) به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد». قیام عاشورا در کلام و بیان امام خمینی(ره)، ص55
      برخی از علمای اسلامی بر این عقیده‏اند که مهم‏ترین انگیزه امام حسین(ع) از این قیام، ایجاد حکومت اسلامی بوده است. امام خمینی(ره)، در این زمینه می‏فرماید: «زندگی سیدالشهدا(ع)، زندگی حضرت صاحب(ع)، زندگی همه انبیای عالم، همه انبیا ـ از اول، از آدم تا حالا ـ همه‏شان این معنا بوده است که در مقابل حکومت جور، حکومت عدل را می‏خواستند درست کنند». همان، ص 55‏
      ازاین‏رو یکی از مهم‏ترین شعارهای انقلابیون انقلاب، این بود: «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه»ادامه مطلب...


بصیر ::: شنبه 85/11/21::: ساعت 9:20 عصر

"تا من زنده ام...."

 

کاروان به سوی شام در حرکت بود. راه دراز کربلا تا شام پیموده شد و وقتی کاروانیان به شام رسیدند، سپاهیان وسایل غارت شده از شهدای کربلا را نزد یزید بردند. در میان آن وسایل پرچم بزرگی وجود داشت. یزید و حاضران بهت زده دیدند همه جای چوبه پرچم، سوراخ شده و آسیب دیده است؛ ولی تنها جای یک دست بر روی چوبه آن سالم است. یزید از روی حیرت و تعجب پرسید: این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟

گفتند: عباس بن علی (علیهما السلام).

یزید از روی تحیر و برای تجلیل از پرچمدار کربلا سه بار برخاست و نشست. سپس رو به حاضران کرد و گفت: "به این پرچم بنگرید که بر اثر صدمات و ضربه ها، هیچ جایش سالم نمانده است؛ جز دستگیره پرچم که پرچمدار آن جا را می گرفته و تحت هیچ شرایطی آن را رها نکرده است."

سپس گفت: ".... این است معنای وفای برادر نسبت به برادرش!"

هر کسی که وقایع جانسوز روز عاشورا را شنیده باشد و یا تاریخ پر آشوب آن روز را خوانده باشد، بی شک شخصیتی همچون حضرت عباس بن علی (علیهما السلام) را می ستاید. اسطوره ای که شجاعت، ادب، وفاداری، ایثار و فداکاری را به گونه ای به نمایش در آورد که دشمنان نیز نتوانستند از ذکر فضایل آن بزرگوار لب فرو بندند. تاریخ دیگر چون اویی را به یاد نخواهد آورد. این فداکاری و از خود گذشتگی حتی پیش از جریان کربلا نیز در کلام آن بزرگوار در صفحه صفحه تاریخ به خوبی نمایان است.

روز هشتم ذیحجة سال شصتم هجری، یعنی درست یک روز پیش از عزیمت کاروان امام حسین (علیه السلام) از مکه به سوی کربلا، قمر منیر بنی هاشم (علیه السلام) از فراز بام کعبه خطبه ای پرشور ایراد می کند. در آن خطبه می فرماید: "تا پدرم علی (علیه السلام) زنده بود، کسی قدرت کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشت و تا من زنده هستم، کسی توان قتل برادرم امام حسین (علیه السلام) را ندارد." او خطاب به انبوه جمعیت حاضر در کنار بیت الله الحرام می فرماید: "بیایید تا شما را به راه کشتن امام حسین (علیه السلام) آگاه کنم. به قتل من مبادرت ورزید؛ گردن مرا بزنید، تا هدفتان محقق گردد." یعنی اگر می خواهید امام را بکشید، تا من زنده ام، امکان پذیر نیست.

این خاندان نه از کشته شدن در راه رضای محبوب خود واهمه دارند و نه در راه حمایت و حفظ جان امام زمان خویش کوچک ترین تعلّلی به خود راه می دهند.

این جملات منتها درجه ایثار و جانفشانی را در راه حفظ جان مولا و امام زمان آن بزرگوار نشان می دهد. اما کلام به همین جا ختم نمی شود. او بزرگ مردی است که نه تنها در کلام، که در عمل نیز وفاداری و صداقت خود را نشان می دهد و شجاعتی آمیخته به ایثار را به نمایش می گذارد. او کلام خویش را در روز عاشورا با عمل به وظیفه همراه می کند.  حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا سینه خود را در در مقابل تیر های دشمنان سپر نموده و همچون سدی در مقابل سیل مهاجمین به امام حسین (علیه السلام) ایستادگی می کند.

حتی در گرماگرم نبرد و در میان آن همه دشمن، بازهم چنین رجز می خواند که: "از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت می کنم و با شمشیر استوار و بُرّان، شما را سرکوب می نمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم امام حسین (علیه السلام) دور سازم. من عباس، علاقمند به حسین (علیه السلام) و اهل بیتش هستم و فرزند علی (علیه السلام) می باشم؛ همو که مورد تایید خداوند بود."

او نه تنها کلام و عملش همراه هم بود که رفتارش نیز مقبول امام زمانش قرار گرفت. اما از آن سو مولا نیز مولایی مهربان است. هنگامی که امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، در لحظه شهادت ایشان بر بالین برادر حاضر می شوند، این گونه فدارکاری برادر را می ستایند و می فرمایند: "برادرم! خداوند پاداش نیکو به تو عنایت فرماید. تو در راه خدا مجاهده کردی و به گونه ای شایسته جهاد نمودی."...

 

(برگرفته از کتاب "خطیب کعبه"، نوشته: علی اصغر یونسیان)




بصیر ::: سه شنبه 85/11/10::: ساعت 10:29 صبح

 

عبیدالله که از کوفه بر جریان کربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسین علیه السلام نظارت داشت، حاضر به مصالحه و پایان دادن ماجرا بدون خونریزى نبود و تلاش مى کرد که این امر را حادتر کند. به همین جهت در روز هفتم محرم نامه اى براى عمر بن سعد فرستاد و به وى فرمان داد که میان امام حسین علیه السلام و رود فرات، حائل گردد و نگذارد که آن حضرت و یارانش از آب فرات استفاده کنند، تا در فشار قرار گرفته و تسلیم گردند. عمر بن سعد که به خاطر دل بستگى به حکومت رى، حاضر به انجام هر کارى بود، فرمان عبیدالله را بلافاصله به اجرا درآورد. وى، عمرو بن حجاج زبیدى را با پانصد سواره نظام، موکل آب فرات نمود، تا از سپاه امام حسین علیه السلام کسى از این آب استفاده نکند.سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم با شدت تمام از آب فرات مراقبت مى کردند و مانع دست رسى یاران امام حسین علیه السلام به آن شدند. ولیکن على رغم تلاش پى گیر آنان، یاران امام حسین علیه السلام تا شب عاشورا از تاریکى شب استفاده کرده و خود را به رود فرات رسانده و آب خیمه ها را تامین مى کردند. از جمله عباس علیه السلام در این کار پیش قدم بود.

ابوالفضل العباس علیه السلام در غیرت و وفادارى، ضرب المثل دوست و دشمن است، هرگاه صداى ضجه کودکان تشنه لب را مى شنید. از خود بى خود مى گردید و دل به دریا مى زد. آن دلاور هاشمى، در شب همان روزى که آب را بر روى آنان بسته بودند، به همراه پنجاه نفر از یاران امام حسین علیه السلام وارد شریعه فرات شد و به اندازه لازم، براى خیمه گاه آب آوردند.ممنوعیت آب فرات براى سپاهیان امام حسین علیه السلام از سوى عمر بن سعد، وضعیت ناهنجار و نگران کننده اى میان طرفین به وجود آورد و احتمال آغاز جنگ و خون ریزى، هر لحظه قوى تر مى شد.

عبیدالله نامه شدید اللحنى براى عمر بن سعد نوشت و به این مضمون فرمان داد که یا از حسین بن على براى یزید بیعت بگیرد و یا بر او بتازد و سرش را از بدن جدا کند و تمام یاران او را از دم تیغ بگذراند و بر بدن هاى آنان اسب بتازاند. سپس یادآور شد: اى عمر بن سعد، اگر آن چه را به تو فرمان داده ام انجام دهى، در نزد ما عزیز و سربلندى و به آمال خود مى رسى، ولى اگر تمایلى براى نبرد با حسین ندارى، از فرماندهى سپاه معزول بوده و کارهاى سپاه را به شمر ذى الجوشن بسپار. عبیدالله این نامه را به شمر سپرد و او را روانه کربلا کرد.     ادامه مطلب...


بصیر ::: دوشنبه 85/11/9::: ساعت 11:11 صبح

قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام و واقعه جانگداز کربلا از جمله حوادثى است که در ماه محرم سال 61 قمرى واقع گردیدپس از هلاکت معاویة بن ابى سفیان در نیمه رجب،(به روایتى در جمادى الاولى) سال 60 قمرى و استقرار فرزندش «یزید» بر تخت خلافت، تمام تلاش دست اندرکاران سلطه اموى بر این قرار گرفت که پیش از مخالفت عمومى مردم بر ضد حکومت خلیفه نالایق، از بزرگان و صاحب نفوذان امت، بیعت گرفته شود تا سایر مردم نیز به پیروى از آنان، بیعت با خلیفه جوان اموى را بر خود فرض و واجب بدانند . در راستاى همین سیاست شیطانى امویان، در نخستین روزهاى حکومت یزید ، نامه اى از سوى او به حاکم مدینه فرستاده شد و به وى دستور داده شد تا از تمامى اهالى مدینه، به ویژه از سه شخصیت برجسته، یعنى امام حسین بن على علیه السلام، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت گرفته شود و اگر امتناع نمودند، با شدت تمام با آنان برخورد نماید.استاندار مدینه با دریافت نامه یزید، دست به کار شد و پیش از سایر مردم، از امام حسین علیه السلام و عبدالله بن زبیر درخواست کرد که با یزید بیعت نمایند.امام حسین علیه السلام پس از گفت و گو با استاندار مدینه و مشاجره لفظى به طور رسمى از بیعت با یزید امتناع نمود و براى ابراز ناخرسندى خویش از وضعیت موجود، تصمیم به خروج از مدینه گرفت به همین جهت، آن حضرت در آخرین روزهاى رجب سال 60 قمرى به همراه خانواده و بسیارى از وابستگان و ملازمان خود از مدینه به سوى مکه معظمه مهاجرت نمود و سوم شعبان همان سال وارد مکه گردید. از این تاریخ تا هشتم ذى حجه (به مدت چهار ماه و پنج روز) در این شهر مقدس ‍ اقامت نمود.    ادامه مطلب...


بصیر ::: دوشنبه 85/11/9::: ساعت 11:5 صبح

فرهنگ عاشورا و انقلاب اسلامی 
     
 از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان و متفکرانی که در زمینه تبیین علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظریه‏پردازی کرده‏اند، عامل مذهب از قوی‏ترین و اصلی‏ترین عواملی است که در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی، نقش به سزایی ایفا نموده است.
      میشل فوکو ـ فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه پرداز پست مدرنیسم ـ در تحلیل و بررسی عوامل انقلاب اسلامی از «معنویت گرایی سیاسی» نام می‏برد. به نظر او، روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت می‏شود که ایرانیان از خلال انقلاب خود ـ در جست و جوی ایجاد تحوّل و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آنان ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود... آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماری‏ها و نواقص جمعی بود. به عنوان نمونه ر.ک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه آن؛ سید حمید روحانی، ‏نهضت امام خمینی(ره)؛ منوچهر محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران؛ جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و آمریکا و...
      آصف حسین در کتاب ایران اسلامی: انقلاب و ضد آن بر این نکته تأکید دارد که باید مطالعة انقلاب با توجه به عنصر ایدئولوژی، نقش اپوزیسیون اسلامی، مشروعیت، آموزش‏ها و خصوصاً رهبری صورت گیرد. به نقل از عبدالوهاب فراتی، ضیافت‏های نظری بر انقلاب اسلامی «مجموعه مقالات» ص‏297 حامد الگار نیز در کتاب ریشه‏های انقلاب اسلامی؛ سه عامل «تشیع، رهبری امام خمینی(ره) و طرح اسلام به عنوان یک ایدئولوژی» را به عنوان ریشه‏های انقلاب مطرح می‏کند. همان
      از سوی دیگر مروری بر ادبیات سیاسی رایج در روند وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانی‏ها و بیانیه‏های انقلابیون و رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که از میان عناصر مذهبی، «فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین(ع)، نقش به سزایی در این زمینه ایفا کرده است. مؤلفه‏های فرهنگ و تعالیم عاشورا عبارت‏است از:
      1. فرهنگ شهادت،
      2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل،
      3. فرهنگ طاغوت ستیزی و طاغوت زدایی،
      4. اصل پیروی از رضای خدا و مصالح مسلمین،
      5. فرهنگ پیشگیری از جرم و فساد قبل از وقوع آن در فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر. هاشم هاشم زاده هریسی، اصول فرهنگ و تعالیم عاشورا، چکیده مقالات گنگره بین المللی امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص189
      این مؤلفه‏ها در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی، نقش و تأثیر به سزایی داشته و حفظ و تداوم انقلاب اسلامی نیز در گرو حرکت در این چهارچوب است.    

                                                                                    ادامه دارد.......




بصیر ::: جمعه 85/11/6::: ساعت 11:25 عصر

حق‌پرستى و عدالت خواهى و آزادمنشى، زهد و تقوى، شجاعت و صراحت و همه صفات انسانى که در على و خاندانش بروز کرد، میوه درخت توحید و خداپرستى و تسلیم و توجه خالص به مبدأ بود. هرگاه دو کار برایشان پیش مى آمد، آن را اختیار مى کردند که رضاى خدا در آن بیشتر باشد.

بزرگترین مظهر خلوص و پاکبازى و جلوه حقیقت و حق‌پرستى این خاندان، قیام حسین (علیه السلام) بر ضد یزید و حکومت بنى‌امیه بود که یک قیام خالص الهى و نهضت دینى بود.

وقتى حسین (علیه الس٠لام) عازم هجرت از مدینه طیبه به مکه معظمه شد و هنگامى که در مکه تصمیم به سفر عراق گرفت، اعیان و رجال اسلام در بیم افتاده و سخت نگران شدند. آنان بطور یقین می‌دانستند که بر طبق اخبار پیغمبر (صل٠ى الله علیه و آله و سل٠م) شهادت در انتظار حسین (علیه الس٠لام) است. همچنین با مشاهده اوضاع روز و استیلاى بنى‌امیه بر جهان اسلام و وحشتی که از ظلم و ستمشان در دلها افتاده و خفقانى که قلوب مسلمین را فراگرفته بود؛ از اینکه بتوان با حکومت ستمکار آنها به مبازره برخاست ناامید بودند. از سوی دیگر، با امتحاناتى که مردم کوفه در عصر امیرالمؤمنین و امام مجتبى (علیهما الس٠لام) داده بودند، آینده به روشنی معلوم بود. لذا می‌دانستند که حسین (علیه السلام) به سوى مرگ و شهادت سفر مى‌کند و احتمال اینکه جریان بطور دیگر خاتمه یابد، بسیار ضعیف است

این جمله فرزدق که به امام گفت: "دلهاى مردم با تو، ولى شمشیرهایشان با بنى‌امیه است."، وضع مردم را در آن روزگار کاملاً شرح مى‌دهد و هم موقعیت روحانى و مل٠ى حسین (علیه الس٠لام) را در قلوب معلوم مى‌سازد و هم ضعف روحى و فقدان شجاعت اخلاقى مردم را بیان مى‌کند.

پس خطا است اگر کسی عوامل سیاسى و منافع مادى و مصالح شخصى یا اختلافات قبیله‌اى و خانوادگى را در اینجا به حساب آورد و تصور کند که قیام حسین (علیه الس٠لام) مستند به آن گونه علل بوده است، زیرا حسین مرد خدا و بنده خاص خدا بود. هم اوست که در وصیتنامه معروف به برادرش محمد بن حنفیه فرمود: "همانا من از براى تجاوز و طغیان و خوددارى از قبول حق و براى فساد و ستم بیرون نشدم، بلکه براى اصلاح امور امت جدم محم٠د (صل٠ى الله علیه و آله و سلم)، مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و بر سیره و روش جدم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرم على بن ابیطالب (علیه الس٠لام) بروم …»

بنابراین، حسین (علیه الس٠لام) در این قیام، نه حکومت و مقام ظاهرى و دنیوى مى‌خواست و نه گسترش مال و نفوذ و ثروت؛ حسین (علیه السلام) براى اطاعت خدا از بیعت یزید خوددارى کرد و براى اطاعت امر خدا از حرمین شریفین هجرت نمود و براى اطاعت خدا جهاد کرد. لذا براى برانگیخته شدن آن حضرت به این قیام، باعثى جز امر خدا و اداى تکلیف نبود. 

 




بصیر ::: چهارشنبه 85/11/4::: ساعت 12:35 صبح

آسیب شناسی تبلیغ و عزاداری


گفتگو بازتاب با شیخ حسین انصاریان

سالهاست که بر تارک منبرهای مذهبی و دعای کمیل شب‌های جمعه، نام شیخ حسین انصاریان نقش بسته است. و چه بسیار بزرگان و مداحان سنتی و پرشور و نوایی، که خود را بزرگ شده در پای منبرهای این عالم ربانی ذکر کرده‌اند. به همین خاطر و با توجه به نزدیکی ماه محرم و اوج‌گیری شور و عزای امام حسین (ع)، مصاحبه‌ای با این واعظ مشهور ترتیب داده‌ایم تا به تعدادی از سوالات و مسائل مربوط به تبلیغ صحیح دینی پاسخگو باشند.

بازتاب: به عنوان اولین سؤال، بفرمایید که مقوله ابلاغ و تبلیغ از نگاه اسلام چه جایگاهی را داراست؟ یعنی آیا اصولا دید اسلام به عنوان کامل‌ترین دین، به بحث انتشار و گسترش مفاهیم و موضوعات از راه‌های خاص، رویکرد و نظر مثبتی است یا خیر؟

انصاریان: کلمه تبلیغ، بلاغ، ابلاغ و همه مشتقاتش که کرارا در قرآن و روایات و دعاها و زیارت‌ها ذکر شده به معنای رساندن است. رساندن به مردم. چه چیز را باید به مردم رساند؟ وحی‌ای که به صورت کتاب‌های آسمانی به خصوص قرآن که وحی شده به پیامبر ما. پیامبر اکرم بنا نبوده که وحی را بگیرد و آنها را در خود حبس کند. پس وحی برای این بوده که عقاید سالم و اعمال صالح و اخلاق حسنه را بیان ‌کند. مسائل خانواده را، ضررها و زیان‌هایی که در مسیر زندگی مردم است را بیان کند. فقط فرمود ابلاغ کنید و فرمان او را در حالی که در کنار ابلاغتان استقامت و صبر می کنید، به مردم برسانید. چون معلوم بود انبیا وقتی می‌خواهند دین را به مردم ابلاغ کنند، چون دین با عقاید انحرافی مبارزه می‌کند، با اخلاق و اعمال انحرافی مبارزه می‌کند، طبیعتا درگیری با انبیا پیش می‌آید. با توجه به این‌که خدا برایش معلوم بوده، درگیری پیش می‌آید تا بالاخره مردم قبول کنند، فلذا به پیغمبر در قرآن می‌گوید: «واستقم کما امرت و اصبر کما صبر اولوالعزم من قبلک».

 این استقامت برای چیست؟ در ابلاغ دین، صبر در ابلاغ دین. پس جایگاه ابلاغ، در دین خدا مهم‌ترین جایگاه است. چرا که سلامت، سعادت، کرامت و آبادی‌ دنیا و آخرت مردم در این است که پیام به آنها رسانده شود، ابلاغ شود، تبلیغ شود و آنها هم بپذیرند. لذا کسی که ساکت است در تبلیغ، مورد نفرت خداست. روایتی در کتاب شریف «اصول کافی» نقل می‌کند از قول پیغمبر، با سند، که حضرت می‌فرماید «اذا ظهرت البدع فللعالم ان یظهر علمه» در جایی که عالم می‌بیند مردم دچار مسائل انحرافی می‌شوند واجب است که دین خدا را برای آنها ابلاغ کند. اشتباهاتشان را بگوید و اگر سکوت کند، حالا به خاطر این ‌که حوصله ندارد یا ممکن است فکر کند تبلیغ برایش دردسر ایجاد می‌کند. ایشان می‌فرماید؛ چنین عالم ساکتی مورد لعنت خداست. این جایگاه تبلیغ است.ادامه مطلب...


بصیر ::: یکشنبه 85/11/1::: ساعت 6:23 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 8


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :139790
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<