سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جویای دانش در کنف عنایت خداوند است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

بصیر

"تا من زنده ام...."

 

کاروان به سوی شام در حرکت بود. راه دراز کربلا تا شام پیموده شد و وقتی کاروانیان به شام رسیدند، سپاهیان وسایل غارت شده از شهدای کربلا را نزد یزید بردند. در میان آن وسایل پرچم بزرگی وجود داشت. یزید و حاضران بهت زده دیدند همه جای چوبه پرچم، سوراخ شده و آسیب دیده است؛ ولی تنها جای یک دست بر روی چوبه آن سالم است. یزید از روی حیرت و تعجب پرسید: این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟

گفتند: عباس بن علی (علیهما السلام).

یزید از روی تحیر و برای تجلیل از پرچمدار کربلا سه بار برخاست و نشست. سپس رو به حاضران کرد و گفت: "به این پرچم بنگرید که بر اثر صدمات و ضربه ها، هیچ جایش سالم نمانده است؛ جز دستگیره پرچم که پرچمدار آن جا را می گرفته و تحت هیچ شرایطی آن را رها نکرده است."

سپس گفت: ".... این است معنای وفای برادر نسبت به برادرش!"

هر کسی که وقایع جانسوز روز عاشورا را شنیده باشد و یا تاریخ پر آشوب آن روز را خوانده باشد، بی شک شخصیتی همچون حضرت عباس بن علی (علیهما السلام) را می ستاید. اسطوره ای که شجاعت، ادب، وفاداری، ایثار و فداکاری را به گونه ای به نمایش در آورد که دشمنان نیز نتوانستند از ذکر فضایل آن بزرگوار لب فرو بندند. تاریخ دیگر چون اویی را به یاد نخواهد آورد. این فداکاری و از خود گذشتگی حتی پیش از جریان کربلا نیز در کلام آن بزرگوار در صفحه صفحه تاریخ به خوبی نمایان است.

روز هشتم ذیحجة سال شصتم هجری، یعنی درست یک روز پیش از عزیمت کاروان امام حسین (علیه السلام) از مکه به سوی کربلا، قمر منیر بنی هاشم (علیه السلام) از فراز بام کعبه خطبه ای پرشور ایراد می کند. در آن خطبه می فرماید: "تا پدرم علی (علیه السلام) زنده بود، کسی قدرت کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشت و تا من زنده هستم، کسی توان قتل برادرم امام حسین (علیه السلام) را ندارد." او خطاب به انبوه جمعیت حاضر در کنار بیت الله الحرام می فرماید: "بیایید تا شما را به راه کشتن امام حسین (علیه السلام) آگاه کنم. به قتل من مبادرت ورزید؛ گردن مرا بزنید، تا هدفتان محقق گردد." یعنی اگر می خواهید امام را بکشید، تا من زنده ام، امکان پذیر نیست.

این خاندان نه از کشته شدن در راه رضای محبوب خود واهمه دارند و نه در راه حمایت و حفظ جان امام زمان خویش کوچک ترین تعلّلی به خود راه می دهند.

این جملات منتها درجه ایثار و جانفشانی را در راه حفظ جان مولا و امام زمان آن بزرگوار نشان می دهد. اما کلام به همین جا ختم نمی شود. او بزرگ مردی است که نه تنها در کلام، که در عمل نیز وفاداری و صداقت خود را نشان می دهد و شجاعتی آمیخته به ایثار را به نمایش می گذارد. او کلام خویش را در روز عاشورا با عمل به وظیفه همراه می کند.  حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا سینه خود را در در مقابل تیر های دشمنان سپر نموده و همچون سدی در مقابل سیل مهاجمین به امام حسین (علیه السلام) ایستادگی می کند.

حتی در گرماگرم نبرد و در میان آن همه دشمن، بازهم چنین رجز می خواند که: "از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت می کنم و با شمشیر استوار و بُرّان، شما را سرکوب می نمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم امام حسین (علیه السلام) دور سازم. من عباس، علاقمند به حسین (علیه السلام) و اهل بیتش هستم و فرزند علی (علیه السلام) می باشم؛ همو که مورد تایید خداوند بود."

او نه تنها کلام و عملش همراه هم بود که رفتارش نیز مقبول امام زمانش قرار گرفت. اما از آن سو مولا نیز مولایی مهربان است. هنگامی که امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، در لحظه شهادت ایشان بر بالین برادر حاضر می شوند، این گونه فدارکاری برادر را می ستایند و می فرمایند: "برادرم! خداوند پاداش نیکو به تو عنایت فرماید. تو در راه خدا مجاهده کردی و به گونه ای شایسته جهاد نمودی."...

 

(برگرفته از کتاب "خطیب کعبه"، نوشته: علی اصغر یونسیان)




بصیر ::: سه شنبه 85/11/10::: ساعت 10:29 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 35


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :139887
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<