سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسی دانشمند که دنیا نابودش کرده است . [امام علی علیه السلام]

بصیر

به مَثَل اگر مانند قرآن کتابی در شهادت نازل شود،

سوره فاتحه آن کتاب شهادت، شهادت جناب سیدالشهداء علیه السلام است.

حضرت علامه حسن زاده آملی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین

 

شهیدان بی خبران عین خبرند. شهیدان جلیس حقّند و انیس ربّ. حیرت در عظموت جلال هوی مطلق و شرب مدام « شراباً طهورا » رزق عندیت شهیدان است که خویش را عُقر راه هو نموده اند. شهیدان خود را به او فروختند و او را خریدند که او شدند.

همه از دست شد و او شده است       انا و انت و هو، هو شده است

آن که سفر از خلق به سوی حق می کند سالک است، امّا آن که از حق به خلق می رسد، شاهد، لذا فرق سالک و شاهد فرق بین تشنه و آب است، پس آن محتاج است و این مشتاق.

شهیدان مشهود شهیدانند.

شهید حقیقی یعنی علی عالی اعلی، و علی یعنی درد.

شهیدان را شهد شیرین شهادت، نوش است و غفلت از توحید صمدی قرآنی، نیش.

شهیدان مظاهر اسم شریف « آه » اند.

طوالع شهیدان را جمال یار تشکیل می دهد و غوارب آنان را جلال دلبر، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.

شهید و شهادت را با اینکه از مادۀ شهد و حضور است، با غیب و نهان سر و سرّ است، پس شهیدان غایبانند که در عین حضور غایبند و در عین غیبت شاهد و حاضرند، پس هر شهیدی غایب است، لذا آن که مولای شهیدان است غایب آل محمد – صلّی الله علیه و آله – است که شاهد غایب و مشهود مکتوم است و این حقیقت، همان سرّ مستسرّ شیعه و آل محمد – ص- است که شیعه بدان مفتخر و دائماً در ظهور فرج او منتظَر.

شهید علی الاطلاق قائم غایب آل محمد – ص – است که سرّ تام است و غیبت او اسم اعظم غیبت است و هر کس شبیه او گردد حظّی از غیبت می برد و غایب می شود. پس ای عزیز بکوش که به این اسم اعظم تقرّب یابی که تشبّه به او تشبّه به إله اوست و همین معنی سرّ وصول به فلسفه است، پس فلسفۀ شهادت تشبّه به « هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن » است.

شهید یا بدون بدن عنصری است و یا با بدن عنصری است، آن در جهاد اصغر و این در جهاد اکبر، آن را موت طبیعی است و این را موت ارادی، آن را یکبار شهادت نصیب شد و این را هر روز، آن یکی با شهادت آرمیده است و این یکی با شهادت هر روز آشفته تر، آن یکی را لذت وصول است و این یکی را درد حضور، آن یکی می خندد و این یکی می گرید، آن یکی رفت که برنگردد و این یکی آمد که برگردد و برگرداند، آن یکی لذت دل می برد و این یکی خون دل می خورد، آن یکی آبرو کسب می کند و این یکی آبرو می دهد، آن یکی را همه دوست دارند و این یکی را همه دشمن، آن را موت اخضر است و این را موت اسود، آن یکی در لقای یار در قهقهۀ مستانه به رزق عندیت مرزوق است و این یکی در مقابل قهقهۀ مستانۀ دشمنان در خون دل دست و پا می زند، آن مقتول فی سبیل الله است، و این شهید فی الله، آن مقتول دشمن است این مقتول عشق یار، آن دشمن را می کشد و این خود را، آن خود را می سازد، این خود را می سوزاند، آن خون دل می دهد و این خون دل می خورد، آن به سوی ولایت می رود و این خود ولایت می شود، آن درمان می خواهد و این درد، آن راه را رفته است و این خود راه می شود که دیگران در او می روند، آن را می برند و این می برد؛ خلاصه آن مقتول است و این مشهود و خُنُک آنکه مقتول مشهود و غایب حاضر است.

ثمرۀ حجّ محمدی صلّی الله علیه و علی آله و سلم اقرار به ولایت علیّ وصیّ نبیّ علیه السلام است، خنک آن حاجی که علوی برگشت و حاجی حقیقی علوی شهید است، فافهم.

نکته: خیلی ها بعد از حجة الوداع رسول الله حاجی علوی شدند ولی حاجی علویِ شهید نماندند، پس حاجی شهید شدن اگر چه مهمّ است، ولی خنک آنکه حاجی علوی شهید مانده است و شهد شیرین ولی بسیار تلخ و پر درد و رنج علویّ بودن را نوشید و بر تارک جبین او مُهر مِهر علیّ عالی اعلی یعنی وصیّ خاتم انبیا زده شده است، پس شهید حقیقی علویّ و حاجی شهید باش و بر این اصل باقی باش.

 

مقدمه « مثنوی نجوا با شهیدان » از حضرت استاد صمدی آملی

 




بصیر ::: جمعه 84/11/21::: ساعت 12:20 صبح

                             تاسوعای حسینی

           روز علمدار کربلا و روز بزرگ یاور  سیدالشهدا (علیه السلام)     

                              ابوالفضل العباس(علیه السلام)

                    را بر تمام مسلمانان جهان تسلیت عرض میکنم.




بصیر ::: چهارشنبه 84/11/19::: ساعت 7:59 عصر

            گزیده ای از اخلاق و رفتار امام حسین علیه السلام

با نگاهى اجمالى به 56 سال زندگى سراسر خداخواهى و خداجویى حسین (ع ), درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنى و بندگى و نشر رسالت احمدى و مفاهیم عمیقى والاتراز درک و دید ما گذشته است .اکنون مرورى کوتاه به زوایاى زندگانى آن عزیز, که پیش روى ما است :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیارى داشت . گاهى در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت . (1) و حتى در آخرین شب زندگى دست از نیاز و دعا برنداشت , و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداى خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن و دعاى زیاد و استغفار را دوست دارم . (2)
حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد. (3) ابن اثیر در کتاب اسد الغابة می نویسد: کان الحسین رضى الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخیر جمیعها. (4) حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز میگزارد و به حج میرفت و صدقه میداد و همه کارهاى پسندیده را انجام میداد.
شخصیت حسین بن على (ع ) آن چنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتى با برادرش امام مجتبى (ع ) پیاده به کعبه می رفتند, همه بزرگان و شخصیت هاى اسلامى به احترامشان از مرکب پیاده شده , همراه آنان راه می پیمودند. (5)
احترامى که جامعه براى حسین (ع ) قائل بود, بدان جهت بود که او با مردم زندگى میکرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود, چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود, و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند, او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود. و گرنه , او نه کاخ هاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ, و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند,...
این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعى اوست , بخوانیم : روزى از محلى عبور می فرمود, عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده شان نشسته بودند ونان پاره هاى خشکى می خوردند, امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتکبرین , (6) خداوند متکبران را دوست نمیدارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم , شما هم دعوت مرا اجابت کنید. آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند.حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند, (7) و بدین ترتیب پذیرایى گرمى از آنان به عمل آمد, و نیز درس تواضع و انسان دوستى را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعى می گوید: چون حسین بن على (ع (به شهادت رسید, بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند, علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند, فرمود این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شب ها به دوش می کشید و به خانه زن هاى شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.(8)
شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستمدیدگان می توان در داستان ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام دریافت , که اجمال و فشرده اش را در این جا متذکر میشویم : یزید به زمان ولایتعهدى , با این که همه نوع وسایل شهوت رانى و کام جویى و کامروایى از قبیل پول , مقام , کنیزان رقاصه و... در اختیار داشت , چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوى شوهردار عفیفى دوخته بود. پدرش معاویه به جاى این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده اى نشان دهد, با حیله گرى و دروغ پردازى و فریبکارى , مقدماتى فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند.حسین بن على(ع) از قضیه باخبر شد, در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکى از قوانین اسلام , زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدى و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزه اى قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و علاقه مندى خودرا به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت , و این رفتار داستانى شد که درمفاخر آل على (ع ) و دنائت و ستمگرى بنى امیه , براى همیشه در تاریخ به یادگار ماند. (9)
علائلى در کتاب سمو المعنى می نویسد: ما در تاریخ انسان به مردان بزرگى برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خویش را جهانگیر ساخته اند, یکى در شجاعت , دیگرى در زهد, آن دیگرى در سخاوت , و... اما شکوه و بزرگى امام حسین (ع ) حجم عظیمى است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است , گویا او جامع همه والایی ها و فرازمندی ها است . (10)
آرى , مردى که وارث بی کرانگى نبوت محمدى است , مردى که وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع ) است و وارث جلال و درخشندگى فضیلت مادرى چون حضرت فاطمه (س ) است , چگونه نمونه برتر و والاى عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلت هاى خدایى نباشد. درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه یک بزرگمرد تاریخ را براى ما مجسم می سازد, بلکه او با همه خویشتن , آیینه تمام نماى فضیلت ها, بزرگمنشی ها, فداکاری ها, جانبازی ها, خداخواهی ها وخداجویی هامی باشد. او به تنهایى می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت راضامن گردد. بودن و رفتنش , معنویت و فضیلت هاى انسان را ارجمند نمود.

پی نوشت ها:

(1)عقد الفرید, ج 3, ص 143.

(2) ارشاد مفید, ص 214.

(3) مناقب ابن شهرآشوب , ج 3, ص 224 - اسد الغابة , ج 2, ص 20.

(4) اسد الغابة , ج 2, ص 20.

(5) ذکرى الحسین , ج 1, ص 152, به نقل از ریاض الجنان , چاپ بمبئى , ص 241 -انساب الاشراف .

(6) سوره نحل , آیه 22.

(7) تفسیر عیاشى , ج 2, ص 257.

(8) مناقب , ج 2, ص 222.

(9) الامامة والسیاسة , ج 1, ص 253 به بعد.

(10) از کتاب سمو المعنى , ص 104 به بعد, نقل به معنى شده است




بصیر ::: سه شنبه 84/11/18::: ساعت 6:3 عصر

 

باسمه تعالی

 

 

« سروش پاکبازی »

«اى‌ مردم‌! رسول‌ خدا فرمود: هر کس‌ سلطان‌ زورگویى‌ را ببیند که‌ حرام‌ خدا را حلال‌
نموده‌، پیمان‌ الهى‌ را مى‌شکند و با سنت‌ و قوانین‌ رسول‌ خدا از در مخالفت‌ درآمده‌
و در میان‌ بندگان‌ خدا، راه‌ گناه‌ و معصیت‌ و ستم‌ و دشمنى‌ را در پیش‌ مى‌گیرد، ولى‌
با عمل‌ یا سخن‌ اظ‌هار مخالفت‌ نکند، بر خداوند است‌ که‌ او را در محل‌ و جایگاه‌ آن‌
سلطان‌ ظ‌الم‌ )در جهنم( قرار دهد (1)  »

امام حسین بن علی (علیه السلام)

 

 

حق پرستى و عدالت خواهى و آزادمنشى،  زهد و تقوى، شجاعت و صراحت و همه صفات انسانى که در على و خاندانش بروز کرد، میوه درخت توحید و خداپرستى و تسلیم و توجه خالص به مبدأ بود. هرگاه دو کار برایشان پیش مى آمد، آن را اختیار مى کردند که رضاى خدا در آن بیشتر باشد.

 

بزرگترین مظهر خلوص و پاکبازى و جلوه حقیقت و حق پرستى این خاندان، قیام حسین (علیه السلام) بر ضد یزید و حکومت بنى امیّه بود که یک قیام خالص الهى و نهضت دینى بود.

 

وقتى حسین ( علیه السّلام ) عازم هجرت از مدینه طیّبه به مکه معظمه شد و هنگامى که در مکه تصمیم به سفر عراق گرفت، اعیان و رجال اسلام در بیم افتاده و سخت نگران شدند. آنان بطور یقین می دانستند که بر طبق اخبار پیغمبر (صلّى الله علیه و آله و سلّم) شهادت در انتظار حسین (علیه السّلام ) است . همچنین با مشاهده اوضاع روز و استیلاى بنى امیّه بر جهان اسلام و وحشتی که از ظلم و ستمشان در دلها افتاده و خفقانى که قلوب مسلمین را فراگرفته بود ؛ از اینکه بتوان با حکومت ستمکار آنها به مبازره برخاست نا امید بودند. از سوی دیگر، با امتحاناتى که مردم کوفه در عصر امیر المؤمنین و امام مجتبى (علیهما السّلام) داده بودند، آینده به روشنی معلوم بود . لذا می دانستند که حسین (علیه السلام) به سوى مرگ و شهادت سفر مى کند و احتمال اینکه جریان بطور دیگر خاتمه یابد، بسیار ضعیف است . در این رابطه، از ابن عباس نقل است که مى گفت:" ما، شک نداشتیم که حسین (علیه السّلام) در کربلا کشته مى شود." (2)

 

یا این جمله فرزدق که به امام گفت : "دلهاى مردم با تو، ولى شمشیرهایشان با بنى امیّه است  " (3)، وضع مردم را در آن روزگار کاملاً شرح مى دهد و هم موقعیت روحانى و ملّى حسین ( علیه السّلام ) را در قلوب معلوم مى سازد و هم ضعف روحى و فقدان شجاعت اخلاقى مردم را بیان مى کند.

 

پس خطا است اگر کسی عوامل سیاسى و منافع مادى و مصالح شخصى یا اختلافات قبیله اى و خانوادگى را در اینجا به حساب آورد و تصور کند که قیام حسین (علیه السّلام) مستند به آن گونه علل بوده است، زیرا حسین مرد خدا و بنده خاص خدا بود. هم اوست که در وصیتنامه معروف به برادرش محمد بن حنفیه فرمود : " همانا من از براى تجاوز و طغیان و خوددارى از قبول حق و براى فساد و ستم بیرون نشدم، بلکه براى اصلاح امور امت جدم محمّد (صلّى الله علیه و آله و سلم ) ، مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و بر سیره و روش جدم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرم على بن ابیطالب (علیه السّلام ) بروم …» (4)

 

بنابراین ، حسین (علیه السّلام) در این قیام، نه حکومت و مقام ظاهرى و دنیوى مى خواست و نه گسترش مال و نفوذ و ثروت ؛ حسین ( علیه السلام ) براى اطاعت خدا از بیعت یزید خوددارى کرد و براى اطاعت امر خدا از حرمین شریفین هجرت نمود و براى اطاعت خدا جهاد کرد . لذا براى برانگیخته شدن آن حضرت به این قیام ، باعثى جز امر خدا و اداى تکلیف نبود.

 

« برگرفته‌ از کتاب "پرتوی از عظمت امام حسین (علیه السلام) " ، تالیف : " آیت الله صافی گلپایگانی" » (با اندکی تصرف (

 

فرا رسیدن ماه محرم، ماه بندگی و آزادگی ،

بر شما دوستان گرامی تسلیت باد .




بصیر ::: چهارشنبه 84/11/12::: ساعت 3:16 عصر

یاالله یاالله یاالله یامحمد یاعلی یافاطمه یاصاحب الزمان ادرکنی و لاتهلکنی
ای مولای من امروز روزیست که خداوند سوره هل اتی را در حق اهل بیت نازل کرد.
مولای من ما هم گدای درگه توایم برما هم تصدقی فرما .
میدانم که به خاطر گناهانم دلگیری
ولی با یک دنیا امیدو بخشش رو به درگاه تو اورده ایم
از ما دستگیری کن که ما نیز یتیم و مسکینیم
تو را به جان مادرت فاطمه ما را محروم مگردان
اللهم الجعلنی من المرحومین ولا تجعلنی من المحرومین امین یا رب العالمین




بصیر ::: جمعه 84/11/7::: ساعت 3:30 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 10


کل بازدید :139796
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<