سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه از کشتار برهد دیرتر پاید و بیشتر زاید . [نهج البلاغه]

بصیر

 

عبیدالله که از کوفه بر جریان کربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسین علیه السلام نظارت داشت، حاضر به مصالحه و پایان دادن ماجرا بدون خونریزى نبود و تلاش مى کرد که این امر را حادتر کند. به همین جهت در روز هفتم محرم نامه اى براى عمر بن سعد فرستاد و به وى فرمان داد که میان امام حسین علیه السلام و رود فرات، حائل گردد و نگذارد که آن حضرت و یارانش از آب فرات استفاده کنند، تا در فشار قرار گرفته و تسلیم گردند. عمر بن سعد که به خاطر دل بستگى به حکومت رى، حاضر به انجام هر کارى بود، فرمان عبیدالله را بلافاصله به اجرا درآورد. وى، عمرو بن حجاج زبیدى را با پانصد سواره نظام، موکل آب فرات نمود، تا از سپاه امام حسین علیه السلام کسى از این آب استفاده نکند.سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم با شدت تمام از آب فرات مراقبت مى کردند و مانع دست رسى یاران امام حسین علیه السلام به آن شدند. ولیکن على رغم تلاش پى گیر آنان، یاران امام حسین علیه السلام تا شب عاشورا از تاریکى شب استفاده کرده و خود را به رود فرات رسانده و آب خیمه ها را تامین مى کردند. از جمله عباس علیه السلام در این کار پیش قدم بود.

ابوالفضل العباس علیه السلام در غیرت و وفادارى، ضرب المثل دوست و دشمن است، هرگاه صداى ضجه کودکان تشنه لب را مى شنید. از خود بى خود مى گردید و دل به دریا مى زد. آن دلاور هاشمى، در شب همان روزى که آب را بر روى آنان بسته بودند، به همراه پنجاه نفر از یاران امام حسین علیه السلام وارد شریعه فرات شد و به اندازه لازم، براى خیمه گاه آب آوردند.ممنوعیت آب فرات براى سپاهیان امام حسین علیه السلام از سوى عمر بن سعد، وضعیت ناهنجار و نگران کننده اى میان طرفین به وجود آورد و احتمال آغاز جنگ و خون ریزى، هر لحظه قوى تر مى شد.

عبیدالله نامه شدید اللحنى براى عمر بن سعد نوشت و به این مضمون فرمان داد که یا از حسین بن على براى یزید بیعت بگیرد و یا بر او بتازد و سرش را از بدن جدا کند و تمام یاران او را از دم تیغ بگذراند و بر بدن هاى آنان اسب بتازاند. سپس یادآور شد: اى عمر بن سعد، اگر آن چه را به تو فرمان داده ام انجام دهى، در نزد ما عزیز و سربلندى و به آمال خود مى رسى، ولى اگر تمایلى براى نبرد با حسین ندارى، از فرماندهى سپاه معزول بوده و کارهاى سپاه را به شمر ذى الجوشن بسپار. عبیدالله این نامه را به شمر سپرد و او را روانه کربلا کرد.     

روز تاسوعا

روز نهم ماه محرم که معروف به تاسوعا است، آخرین روزى بود که امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیه السلام از اهمیت بالایى برخوردار است .

در این روز مهم، چند رویداد سرنوشت ساز در سرزمین کربلا واقع گردید که به آن ها اشاره مى کنیم :

1 - ورود شمر به کربلا

شمر بن ذى الجوشن که در دشمنى به اهل بیت علیه السلام پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه اى در واقعه کربلا حضور بهم رسانید، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رسانید و او را از منظور عبیدالله باخبر گردانید.پسر سعد که نسبت به صلح با امام حسین علیه السلام خوشبین بود یک باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزى براى خود نیافت .

پذیرفتن هر یک از این دو راه براى او دشوار بود، ولى حب ریاست ، چنان بر وى غلبه یافته بود که بدون در نظر گرفتن قیامت و موقعیت دینى و اجتماعى امام حسین علیه السلام و قرابت وى با پیامبر صلى الله علیه و آله، راه نخست را انتخاب کرد و با این نیت که مى توان امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانید ولى پس از آن، توبه کرد و در پیش ‍ گاه جدش محمد مصطفى صلى الله علیه و آله درخواست بخشش نمود؛ ولى اگر حکومت رى را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسید، تصمیم گرفت که فرمان عبیدالله را اجرا کند و با امام حسین علیه السلام به نبرد بپردازد. به همین جهت سپاهیانش را آرایش داد و آنان را آماده حمله نمود.

2 -امان نامه براى ابوالفضل العباس علیه السلام

شمر، که فرمانده پیادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر کلیدى و پلید واقعه کربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین علیهاالسلام یعنى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسین علیه السلام آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقیقت طلب امام حسین علیه السلام جدا سازد.

ام البنین از قبیله بنى کلاب بود که شمر بن ذى الجوشن نیز به همین تبار انتساب پیدا مى کرد. بدین جهت در عصر تاسوعا به نزدیکى خیمه گاه امام حسین علیه السلام آمد و با صداى بلند فریاد زد: خواهرزادگانم کجایند؟امام حسین علیه السلام که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیکن با شما قرابت و خویشى دارد.

حضرت عباس علیه السلام به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسیدند: حاجت تو چیست ؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان منید.بدانید تا ساعتى دیگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از یاران حسین بن على زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم . شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر این که دست از یارى برادرتان حسین بردارید و سپاهیانش را ترک کنید.

حضرت عباس علیه السلام که کانون وفادارى و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد: بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات . اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى که از یاری برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم . آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست ؟

شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین، خشمناک شد و به خیمه گاه خویش برگشت .

اى حرمت قبله حاجات ما              یاد تو تسبیح و مناجات ما

تاج شهیدان همه عالمى               دست على ماه بنى هاشمى

ماه کجا, روى دل آراى تو           سرو کجا, قامت رعناى تو

همقدم قافله سالار عشق               ساقى عشاق و علمدار عشق

سرور و سالار سپاه حسین           داده سر و دست به راه حسین

 

3 - فرمان حمله عمومى

عمر بن سعد، پس از دریافت نامه عبیدالله بن زیاد، احساس کرد، اگر در مبارزه با امام حسین علیه السلام تعلل بورزد، موقعیت خویش را از دست خواهد داد و شمر به جاى او به فرماندهى سپاه خواهد رسید. بدین جهت در عصر تاسوعا بدون هیچ گونه اخطار قبلى و با دست پاچگى تمام فرمان حمله عمومى به سوى خیمه هاى امام حسین علیه السلام را صادر کرد.

وى با گفتن «یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى» تلاش ‍ نمود تا کردار خویش را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان خویش را تقویت کند، تا مبادا در نبرد با فرزندزاده رسول خدا صلى الله علیه و آله دچار سردرگمى و سستى و پراکندگى گردند. سپاه کفر پیشه عمر بن سعد، یک پارچه به حرکت درآمده و به سوى خیمه هاى امام حسین علیه السلام هجوم آوردند.

امام حسین علیه السلام در این هنگام که در پیش گاه خیمه خویش، به شمشیر تکیه داده و به استراحت مختصر پرداخته بود، با صداى خواهرش ‍ زینب کبرى علیهاالسلام بیدار گردید و خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروى خیمه هاى خود مشاهده نمود.

آن حضرت، بلادرنگ برادرش عباس بن على علیه السلام را طلبید و وى را به همراه بیست تن از یاران فداکارش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوى سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزى هاى بى حاصل آنان را جویا گردند. حضرت عباس علیه السلام به همراه یاران امام حسین علیه السلام به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید: منظور شما از این حرکت بى جا و غوغاها چیست ؟ آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمانی آمده است که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وى بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید!

حضرت عباس علیه السلام فرمود: پس قدرى تامل کنید تا من این گزارش را به سرورم حسین علیه السلام برسانم .

حضرت عباس علیه السلام، پیام دشمن را به امام علیه السلام رسانید. امام حسین علیه السلام به وى فرمود: به سوى ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقدارى بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا مى داند که من به راز و نیاز با وى و نیایش در درگاهش چه قدر علاقمندم .

حضرت عباس علیه السلام مجددا پیام امام حسین علیه السلام را به دشمن رسانید. عمر بن سعد که مظنون به مسامحه کارى شده بود و شمر را رقیب خود مى دید، از درخواست امام حسین علیه السلام سرباز زد و گفت : براى حسین، دیگر مهلتى نیست !

لیکن برخى از فرماندهان سپاه، از جمله قیس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض کرده و گفتند: اگر سپاهیان کفر و شرک از ما مهلت مى خواستند، ما دریغ نمى کردیم ولى مهلت دادن به فرزندزاده رسول خدا صلى الله علیه و آله دریغ مى ورزیم ؟ لازم است او را مهلت دهید. عمر بن سعد، ناگزیر درخواست امام حسین علیه السلام را پذیرفت و پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم ولى بامدادان فردا اگر بر فرمان امیر، سر طاعت فرود نیاورید، فیصله کار را به شمشیر مى سپاریم .

شب عاشورا

شب عاشورا از شب هاى بزرگ سال است و براى این شب همانند شب قدر و شب هاى دیگر سال، اعمال و عبادات ویژه اى است که در کتاب هایى روایى و ادعیه وارد شده اند. از جمله این که اگر کسى این شب را احیا بدارد، مانند آن است که به عبادت تمامى فرشتگان، عبادت کرده باشد.هم چنین احیاى این شب، ثوابش برابر هفتاد سال عبادت . درباره زیارت امام حسین علیه السلام و سایر شهیدان کربلا، در این شب سفارش هاى زیادى شده است .

در این جابه رویدادهاى این شب بزرگ در دشت کربلا پرداخته ودرباره آنها به اجمال مطالبى را بیان مى کنیم :

1 - خطبه امام حسین علیه السلام

در غروب روز تاسوعا، امام حسین علیه السلام یارانش را در خیمه اى گردآورد و براى آنان خطبه اى ایراد نمود. آن حضرت در بخشى از سخنان خود فرمود: من یارانى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و خویشاوندانى نیکوکارتر به حقیقت نزدیکتر از خویشاوندان خود نمى شناسم، خدا شما را از من نیک عطا فرماید. یاران من , متوجه باشید یک امشب بیش در این جهان بسر نمى بریم و فردا از دست همگى از این سرزمین خارج شوید و من بیعت خود را از شما برداشتم و اینک شب تاریک است مى توانید با کمال آسودگى خود را از چنگال دشمنان برهانید.

پس از سخنان آن حضرت، برادران و فرزندان و برادرزادگان و عموزادگان یکى پس از دیگرى اظهار داشتند که ما چنین نخواهیم کرد و تو را تا آخرین قطره خونمان یارى مى کنیم . پیش از همه، برادرش حضرت عباس ‍ علیه السلام سخن گفت و وفادارى و پایدارى خویش را ابراز داشت . سپس ‍ سایرین به او اقتدا کرده و هر کدام به نوعى، وفادارى خویش را اعلام کردند.

2 - سفارش امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام

از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده است که در شب عاشورا، من در خیمه خود بسترى بودم عمه ام زینب علیهاالسلام از من پرستارى مى کرد و پدرم امام حسین علیه السلام پس از گفت و گو با اصحاب و یاران خود، به خیمه اش رفت . در آن هنگام «جوین » غلام ابوذر، شمشیر آن حضرت را اصلاح مى کرد. آن حضرت در بى وفایى دنیا و دل نبستن به آن، شعرى را زمزمه کرد که مضمونش این است : اى روزگار، تفو بر تو باد که در هر بامداد و شبانگاه بسیارى از یاران و دوستان را نابود مى سازى و به عوض، هم اکتفا نمى کنى . آرى سر رشته همه در دست خداست و هر جان دارى به راهى مى رود که من مى روم .

آن حضرت، این شعر را دو سه بار تکرار کرد، من از شنیدن آن متوجه شدم که پدرم از دنیا قطع امید کرده و مشتاق لقاى الهى است . بسیار نگران و ناراحت شدم و گریه گلوى مرا گرفته بود ولى خوددارى کرده و خود را آرام نمودم . اما عمه ام زینب علیهاالسلام به مجرد شنیدن این ابیات غم انگیز، سراسیمه شد و یکراست به خیمه پدرم رفت و گفت : اى کاش مرگ مرا در مى یافت و به زندگى ام پایان مى داد و من شاهد چنین روزى نبودم . امروز، گویا مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام، پدرم على علیه السلام و برادرم حسن مجتبى علیه السلام از دنیا رفته اند. اى یادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان، تو چرا؟

امام حسین علیه السلام خواهرش زینب علیهاالسلام را دلدارى داد و به وى فرمود: خواهرم، کارى نما که شیطان، حلم و بردبارى را از تو نگیرد.

در این هنگام، بى تابى زینب علیهاالسلام بیشتر شد و عرض کرد: برادر جان، معلوم است که تو خود را براى مرگ آماده کرده اى و با این کار، قلبم را مجروح و طاقتم را طاق کردى !

آن حضرت، با بیانى شیوا و آرام بخش، خواهرش را تسلى داد و وى را براى همیشه آرام نمود و به وى سفارش کرد که در شهادت آن حضرت و سایر جوانان بنى هاشم، گریبان ندرد و صورت خود را نخراشد و بى تابى ننماید.

3 - تنظیم امور خیمه گاه

امام حسین علیه السلام که تجربیات ارزنده اى از نبرد با دشمنان داشت، با همان یاران اندک خود تمام جوانب جنگ و دفاع را ملحوظ مى داشت و از پیش براى آن تصمیم بایسته و لازم را اتخاذ مى کرد. آن حضرت، براى دفاع بهتر و روان تر در برابر تهاجم احتمالى دشمن، دستور داد که خیمه ها را به یکدیگر نزدیک کرده و به طناب هاى محکم آن ها را به هم پیوند دهند و در اطراف خیمه ها خندقى حفر کرده و آن ها را از خار و هیزم انباشته کند تا در هنگام هجوم دشمن از سه طرف آنان را با خندق هایى شعله ور مواجه کرده و از یک طرف با نیروهاى تدافعى خویش در برابر دشمن ایستادگى کنند.

4 - عبادت و تهجد

شب عاشورا، به عنوان آخرین شب زندگانى امام حسین علیه السلام و یاران وفاداراش، براى آنان بسیار مغتنم بود. آنان از این شب بیشترین بهره هاى معنوى را به دست آوردند و تا بامدادان عاشورا به راز و نیاز، و مناجات، نماز و قرائت قران پرداختند و روح و روان خود را با شب زنده دارى صیقل داده و براى شهادت در راه خدا آماده کردند.

 




بصیر ::: دوشنبه 85/11/9::: ساعت 11:11 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 20


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :139872
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<