«او یک مسیح دیگر است...»
روزی امام حسن عسگری (علیه السلام) شخصی را نزد بختیشوع، یکی از پزشکان بزرگ آن روزگار فرستاد و از او خواست تا یکی از شاگردان خود را نزد حضرت بفرستد. در آن روزگار امام حسن عسگری (علیه السلام) تحت نظر دولت عباسی در شهر سامرا به سر می برد و بختیشوع بزرگ پزشکان دربار عباسی بود. بختیشوع که از شخصیت امام آگاه بود، بهترین شاگرد خود را انتخاب می کند و هنگام فرستادن به او می گوید:
"... برو ولی بدان که در میان مردم زمین او [امام عسگری (علیه السلام)] از همه عالم تر است. پس مراقب باش که در مورد آنچه به تو دستور می دهد، اعتراض نکنی..."
شاگرد عمل فصد (1) (خون گرفتن) را طبق دستور امام عسگری (علیه السلام) به شیوه ای شگفت انگیز انجام داد و در طی یک روز چند بار از حضرت مقدار زیادی خون گرفت. هنگامی که شاگرد شگفت زده چگونگی عمل را برای استادش، بختیشوع گزارش داد او نیز سخت متحیر ماند. بختیشوع چیزی شنیده بود که هرگز مانند آن را نه شنیده و نه دیده بود. او به اتفاق شاگرد ممتازش سه روز کتاب های طبی را مطالعه کرد ولی راه به جایی نبرد و از چگونگی عملی که شاگرد در مورد امام حسن عسگری (علیه السلام) انجام داده بود، سر در نیاورد. لذا به این فکر افتاد تا از استادش که راهبی در دیر العاقول بود و سرآمد دانشمندان مسیحی آن روزگار به شمار می رفت، در این موضوع نظر خواهی کند. او طی نامه ای ماجرا را گزارش کرد و شاگرد نامه را به دیر العاقول برد.
این راهب، سالیان دراز در این دیر به عبادت و گوشه نشینی پرداخته بود. از این رو از بالای دیر نامه را با طناب و زنبیلی تحویل گرفت. لحظاتی گذشت تا راهب نامه را مطالعه کرد و سپس با عجله از دیر پایین آمد و با از شاگرد پرسید: "آیا کسی که آن عمل را انجام داده است، تویی؟" شاگرد می گوید: آری. راهب می گوید: "خوشا به سعادت مادرت." و راهب همان لحظه با سرعت بر مرکبی سوار می شود و همراه شاگرد عازم سامرا، منزل امام عسگری (علیه السلام)، می شود.
هنگامی که شاگرد و راهب به در خانه حضرت رسیدند، در باز شد و خدمتکاری بیرون آمد و گفت: راهب دیرالعاقول به درون خانه بیاید. و در بسته شد و دیگر از راهب خبری نبود.
شاگرد می گوید: "صبح روز بعد چون راهب از منزل حضرت خارج شد، دیدم صلیب خود را باز کرده، لباس های رهبانیت را از تن در آورده و لباس های مسلمانی به تن کرده و اسلام آورده است. آنگاه راهب به من گفت: حالا نزد بختیشوع برویم."
چون نگاه بختیشوع به راهب افتاد شتابان به استقبال او آمد و پرسید: "چه چیزی تو را از آیینت جدا کرد؟" راهب پاسخ می دهد: "مسیح را دیدم و به دست او اسلام آوردم" بختیشوع پرسید: "مسیح را دیدی؟" راهب می گوید: "یا شخصی همانند مسیح را دیدم. همانا در تمام تاریخ این نوع از فصد (1) (خون گرفتن) را تنها مسیح انجام داده است. او یک مسیح دیگر است و در نشانه ها و معجزات هم چون مسیح است."
راهب پس از دیدار با بختیشوع نزد امام عسگری (علیه السلام) بازگشت و تا آخر عمر در خدمت حضرت بود.
« برگرفته از کتاب در آستانه غیبت زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام)، تالیف محمد دشتی و میرزامهدی صادقی، صفحه 164»