الهی، اگر ستار العیوب نبودی. ما از رسوایی چه میکردیم؟
الهی، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده!
الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم!
الهی، همه از تو دوا خواهند، و حسن از تو درد.
الهی، راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر!
الهی، اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
الهی، گرگ و پلنگ را رام توان کرد، با نفس سرکش چه باید کرد؟
الهی، آن خواهم که هیچ نخواهم.
الهی چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم.
الهی، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر!
الهی، همه سر آسوده خواهند، و حسن دل آسوده.
الهی، روزم را چون شبم روحانی بگردان، و شبم را چون روزم نورانی!
الهی، کلمات و کلامت که این قدر شیرین و دلنشیناند، خودت چونی؟
الهی، آن که تو را دوست دارد، چگونه با خلقت مهربان نیست.
الهی، خوشا آن دم که در تو گمم!
الهی، از من و تو گفتن شرم دارم؛ «انت انت.»
الهی، «یا من یعفو عن الکثیر و یعطی الکثیر بالقلیل»، از زحمت کثرتم وا رهان و رحمت وحدتم ده!
الهی، سالیانی میپنداشتم که ما حافظ دین توایم، «استغفرک اللّهّم». در این لیله الرغائب 1390 فهمیدم که دین تو حافظ ماست، «أحمدک اللهم»!
الهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نور السموات و الارض، أنعمت فزد!»
الهی، شأن این کلمة کوچک که به این علّو و عظمت است، پس «یا علی یا عظیم»، شأن متکلّم این همه کلمات شگفت لاتتناهی چون خواهد بود؟
الهی، چگونه گویم نشناختمت که شناختمت، و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت.
الهی، خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مد است؛ «یا باسط» بسطم ده، و «یا قابض» قبضم کن!
الهی، دست با ادب دراز است و پای بیادب؛ «یا باسط الیدین بالرجمه، خذ بیدی!»
الهی، همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو.
الهی، چون در تو مینگرم از آنچه خواندهام شرم دارم.
الهی، از من برهان توحید خواهند، و من دلیل تکثیر.
الهی، از من پرسند توحید یعنی چه، حسن گوید تکثیر یعنی چه.
الهی، از نماز و روزهام توبه کردم؛ به حق اهل نماز و روزهات توبة این نااهل را بپذیر!
الهی، به فضلت سینة بیکینهام دادی، به جودت شرح صدرم عطا بفرما!
الهی، من «الله الله» گویم، اگر چه «لا اله الا الله» گویم.
الهی، الهی موجب ازدیاد حیرتم شده است؛ ای علم محض و نور مطلق، بر حیرتم بیفزا!
الهی، هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم، بر نادانیام بیفزا!
الهی، اگر از من پرسند کیستی، چه گویم؟
الهی، هر چه بیشتر فکر میکنم دورتر میشوم.
الهی، تو پاک آفریدهای، ما آلوده کردهایم.
الهی، حق محمد و آل محمد بر ما عظیم است؛ «اللّهم صلّ آل محمد و آل محمد!»
الهی، دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقای ذوالجمال.
الهی، به سوی تو آمدم؛ به حق خودت مرا به من برمگردان!
الهی، اگر بخواهم شرمسار، و اگر نخواهم گرفتار.
الهی، ظاهر که این قدر زیباست، باطن چگونه است؟
الهی، دل بیحضور، چشم بینور است، نه این صورت بیند و نه آن معنا.
الهی، فرزانهتر از دیوانة تو کیست.
الهی، شکرت که فهمیدم که نفهمیدم.
الهی، شکرت که این تهیدست پا بست تو شد.
الهی، نه خاموش میتوان بود و نه گویا؛ در خاموشی چه کنیم، در گفتن چه گوییم؟
الهی، کامم را به حلاوت تلاوت کلامت شیرین بدار!
الهی، وای بر من اگر دلی از من برنجد!
الهی، در بسته نیست، ما دست و پا بستهایم.
الهی، دل خوشم که الهی گویم.
الهی، دل به جمال مطلق دادهایم، هر چه بادا باد.
الهی، کیست که موفق به زیارت جمال دل آرایت شد و شیدایت نشد.
الهی، کی الله گفت و لبیک نشنید.
الهی، هر چه پیش آمد خوش آمد، که مهمان سفرة توایم.
الهی، اگر خدا خدا نکنیم چه کنیم، و اگر ترک ما سوا نکنیم، چه کنیم؟
الهی، چرا بگریم که تو را دارم، و چرا نگریم که منم.
الهی، بدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد به خوبان.
الهی، شکرت که میگویم شکرت.
الهی، آمدم ردم مکن، آتشینم کردهای سردم مکن!
الهی، ای آشنایم، تو خود دانی که بیگانهام، بیگانهترم کن. خوشا به حال مؤمن که غریب است!
الهی، سرتاسر ذرات عوالم وجود در جنب و جوشند، چگونه حسن خاموش باشد.
الهی، حسین شیرخوار حسن را به حسن ببخش و حسن را به شیرخوار حسین!
الهی، مراجعت از مهاجرت به سویت، تعرب بعد از هجرت است، و تویی که نگهدار دلهایی.
الهی، قربان لب و دهانم بروم که به ذکر تو گویایند.
الهی، تو رادارم چه کم دارم؛ پس چه غم دارم.
الهی، هر که میبینم با خود است، مرا با خودت دار!
الهی، به حرمت سر و سامان گرفتگانت این بیسر و پا را آوارهات کن!
الهی، شکرت که دوستانت را دوست دارم و دشمنانت را دشمن.
الهی، ما هر چه کنیم کم است و تو هر چه دهی بسیار؛ «یا من یعطی الکثیر بالقلیل!»
الهی، دردمند ننالد چه کند. درمان ده تا بیشتر بنالم!
الهی، از دردم خرسندم که درمانش توئی.
الهی، ادراک مفاهیم اسما که بدین پایه لذت بخش است، ادراک حقایق آنها چون خواهد بود؟
الهی، داراتر از من کیست، که تو دارایی منی.
الهی، شکرت که توشهای جز توکل ندارم.
الهی، به نعمت حضور، قلبم را از خطور ذنوب بازدار!
الهی، به حرمت راز و نیاز اهل راز و نیازت این نا اهل را سوز و گداز ده!
الهی، توفیق شبخیزی و اشکریزی به حسن ده!
الهی، اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرینتر است.
الهی، تا تو لبیک نگویی، کجا من الهی گویم.
الهی، امشب که شب قدر است همه قرآن به سر میکنند، حسن را توفیق ده که قرآن به دل کند!
الهی، رویم را نیکو کردی، خویم را هم نیکو گردان!